خداحافظ

 

هفته پیش جمعه با بچه های سر کار شام کریسمس داشتیم و واقعا خوش گذشت. این هفته آخرین هفته کار من با این بچه هاست و مهمانی هفته پیش برای من مهمونی خداحافظی هم بود. دیروز فیلم و عکسهایی را که از مهمونی گرفتم با یک مقداری افکت و موزیک کنار هم گذاشتم و وی سی دیش کردم تا کپی کنم و به همه بدم. خیلی وقتها تاسف می خورم که چرا اسم دوستان دبستان راهنمایی و یا حتی دبیرستانم را فراموش کردم (استعداد حفط اسم دیگران را ندارم). به همین خاطر تصمیم گرفتم اسم دوستانی را باید ازشون خداحافظی کنم بنویسم، شاید چند سال دیگه با خوندن اسمهاشون یکی یکی یادشون بیافتم.

 

دو تا لین، جون، جنت، مری، ادی، جیمز، ریچارد، لوک، ادام، لویس، جووان، زاوی، درن، ترشا، گری، ان، کری، کرولاین، کلی، جکلین از انگلیس، ویرا، استفان، میرکا، کاترینا، ویکتوریا، مراش، ولادیمیر، مارتین، مارتینا، ملیندا، توماس، پاولینا، میرکو، ایتکا از اسلواکی، زانا و الکس از لاتویا، اددی و وین از مالزی، نلسون از کامرون، قلینا از روسیه، من و فرشید از ایران. بیست ماه پارت تایم با این بچه ها کار کردم و سه ماه هم به عنوان تیم لیدر فول تایم. همین سه ماهی که بعنوان سرپرست تیم روی خط تولید کار کردم خودش پر از تجربه بود و به این تجربه احتیاج داشتم. بعضی وقتها مجبور شدم باهاشون جدی باشم و البته یک خوبی که اینجا بود این بود که همه می دونستند اگه مجبور بودم جدی باشم به خاطر کار و بهتر پیش رفتن کار بود و ربطی به دوستیمون نداشت. اگه قبول کردم که سه ماه را فول تایم کار کنم به خاطر این بود که می خواستم از تجربه گذشته استفاده کنم تا یک سری تغییراتی بدم (فول تایم کار کردن تو شرایط سخت و به کار دانشگاه هم رسیدن واقعا خسته کننده بود). حالا دیگه موقع تغییر رسیده و دوست دارم کار دیگه ای رو شروع کنم تو یک محیط دیگه.

 

اونروز تو دانشگاه داشتم با یکی از ادمینیسترها حرف می زدم. تاریخ تولد من را که دید با خنده گفت شروع کار جدیدت با تولدت تقریبا تو یک وقته. من هم گفتم همینطور کریسمس و سال جدید. بعد براش توضیح دادم که تو ایران سال جدید از اول بهار و از شروع زندگی طبیعته و همه آدمها یک نوع شروع و شاید به انگلیسی بشه گفت reconsideration تو زندگیشون، خودشون، خونشون ... دارند. بعد هم به شوخی بهش گفتم اینجا دیگه عید ما (شروع ما) شده کریسمس و سال جدید میلادی.

 

شاید خیلی ها فکر کنند که آدم فقط یکبار زندگی می کنه اما به نظر من این پایانها و شروعهایی که تو زندگی هست مثل یک زندگی دیگه است با استفاده از تجربه های گذشته. میشه و باید حتی تو یک زندگی بارها زندگی کرد.

 

کریسمس و تولد پیامبر صلح را به همه تبریک می گویم.

The hard way

 

مایک صاحبخونه من یکی از مهربونترین مردهایی که من دیدم. کاراصلیش رانندگی اتوبوسه اما بعضی شبهای آخر هفته هم به عنوان دی جی و میکسر موسیقی تو دیسکوها برنامه اجرا می کنه. حدود یک ماه دیگه به خاطر کار باید از این شهر به شهر دیگه برم و یکی از چیزهای خوبی که از دست می دهم صاحبخونمه! یک دوست مهربون. معمولا اگر به مایک بگم که اسم فلان خواننده رو شنیدی، همون لحظه میره زیر شیروانی و از بین هزاران تا سی دی که آنجاست بالاخره آلبومهای آن خواننده را پیدا می کنه و به من امانت می ده. حدود یکماه پیش یک عصری مراسم آتش بازی تو باغچه خونه داشتیم و بچه ها و دوست دختراشون و چند نفر دیگه از دوستها جمع بودند و من هم دعوت بودم. همینطور که مایک یکی یکی فشفشه ها را به هوا می فرستاد وسطها یکی از این فشفشه ها مشکل داشت و آتش به هر طرف به صورت رندم می پرید و همه شروع کردن به جیغ وداد و بیداد و فرار کردن! من هم که دوربین دستم بود بی اختیار دویده بودم تو آشپزخانه. همان شب فیلم را روی سی دی رایت کردم و گذاشتم تا همه فرار و داد و بیدادشون را ببینند. همه از خنده مرده بودند و به درخواست همه هفت هشت باراون قسمت فیلم را تکرار کردیم.

 

آهنگ somebody like you از keith urban را اولین بار تو پروازهای امریکن ایرلاین رو کانال harvest شنیدم و خوشم اومد و بعدها که با مایک صحبت کردم برای اولین بار گفت که هیچ سی دیی از این خواننده نداره. امروز یک سی دی از برگزیده آهنگهای keith urban را رایت کردم و یک لیبل برای سی دی درست کردم و می خواهم این سی دی را به عنوان هدیه کریسمس بدم به مایک. می دونم که این نوع آهنگها رو دوست داره.

 

keith urban متولد استرالیاست و از شش سالگی گیتار زدن را یاد گرفته و نوازنده خوبی هم هست. بعدها مهاجرت کرد به آمریکا و مرکز country music شهر نشویل. با اینکه معروفترین آهنگ keith همان somebody like you است با این حال آهنگ the hard way رو انتخاب کردم بگذارم رو بلاگ به خاطر ریتم آرومتری که داره.

 

این آهنگ رو می تونید از این لینک دانلود کنید.

آهنگ somebody like you رو هم میشه از اینجا دانلود کرد.

 


هیرو

این آهنگ رو بعضی وقتها از رادیو می‌شنیدم و بعد از پرس و جو از دوستان فهمیدم که اسم آهنگ هیرو (قهرمان) و خواننده‌اش انریکوست که می‌دونم تو ایران خیلی معروفه.

انریکو قبل از آهنگهای انگلیسی با آهنگهای آمریکای لاتین معروف شد. داستانی که این خواننده داره اینه که چون پدرش هم در زمان خودش یکی از خواننده‌های معروف بود و وقتی برای رسیدن به پسرش نداشت، انریکو را به یک ننی سپرده بود و سالها انریکو با ننی بزرگ شد و بعدها ننیش را مثل مادر خودش می‌دونست و حتی یک آلبوم داره که تقدیم به ننیش کرده.

در کل کلمه hero با اینکه به معنای قهرمانه اما در زبان انگلیسی یک خورده حس متفاوتی داره. مثلا بعضی خانمها در مقابل آقایون این اصطلاح را به کار می‌برند you are my hero‌ که تو فارسی مصطلح نیست.

این آهنگ را می‌تونید از این لینک دانلود کنید.